من دست خالی آمدم –دست من و دامان تو
سر تابپا درد و غمم-دست من و دامان تو
یابن الحسن – یابن الحسن
تو هرچه خوبی من بدم- هرجادری دیدم زدم
آخربه این در آمدم- دست من و دامان تو
یابن الحسن – یابن الحسن
من ازهمه دررانده ام-یا خوانده یا ناخوانده ام
من رانده وامانده ام- دست من و دامان تو
یابن الحسن – یابن الحسن
پای من ازره خسته شد-بال وپرم شکسته شد
درها برویم بسته شد- دست من ودامان تو
یابن الحسن – یابن الحسن
گفتم منم در میزنم –گفتی به تو سر میزنم
من هم مکررمی زنم- دست من ودامان تو
یابن الحسن – یابن الحسن